مراجعه به متن

مراجعه به فهرست مطالب

آفریدگار خود را به ما آشکار می‌سازد تا فایده ببریم!‏

آفریدگار خود را به ما آشکار می‌سازد تا فایده ببریم!‏

فصل ۸

آفریدگار خود را به ما آشکار می‌سازد تا فایده ببریم!‏

حدود سه میلیون نفر در میان غرش رعد و برق آسمان در مقابل کوهی ستبر در شبه‌جزیرهٔ سینا ایستاده بودند.‏ کوه سینا را ابر پوشانید و زمین به لرزه درآمد.‏ تحت چنین شرایط به یاد ماندنیی بود که موسی اسرائیلِ باستان را به برقراری رابطه‌ای رسمی با آفریدگار آسمان و زمین رهنمون شد.‏ —‏ خروج،‏ باب ۱۹؛‏ اشعیا ۴۵:‏۱۸‏.‏

اما چرا آفریدگار عالم خود را به نحوی شگرف تنها به یک ملت آنهم ملتی نسبتاً کوچک آشکار ساخت؟‏ موسی ما را از این امر آگاه کرده می‌گوید:‏ «از این جهت که خداوند شما را دوست می‌داشت،‏ و می‌خواست قسم خود را که برای پدران شما خورده بود،‏ بجا آورد.‏» —‏ تثنیه ۷:‏⁠۶-‏۸‏.‏

این گفته نشان می‌دهد که کتاب مقدس تنها حاوی مطالبی دربارهٔ منشأ عالم و حیات بر روی زمین نیست،‏ بلکه محتوی مطالب بسیاری دربارهٔ طرز رفتار آفریدگار با انسانها،‏ در گذشته،‏ حال و آینده است.‏ هیچ کتابی به اندازهٔ کتاب مقدس منتشر و مطالعه نشده است،‏ از اینرو هر فرد فرهنگ‌دوستی باید با محتویات آن آشنایی داشته باشد.‏ بیایید نظری اجمالی به محتویات کتاب مقدس بیندازیم و در آغاز به بخشی از آن بپردازیم که غالباً عهد عتیق نامیده می‌شود.‏ بدین ترتیب اطلاعات پرارزشی نیز در مورد شخصیت آفریدگار عالم و مؤلف کتاب مقدس کسب خواهیم کرد.‏

در فصل شش با عنوان «شرحی باستانی از آفرینش —‏ آیا می‌توان به آن اطمینان کرد؟‏» دیدیم که شرح کتاب مقدس دربارهٔ آفرینش حاوی مطالبی دربارهٔ نیاکان ما یا منشأ ماست که در هیچ جای دیگر نمی‌توان یافت.‏ این نخستین کتاب از کتاب مقدس مطالب بسیار دیگری را نیز دربر دارد.‏ چه مطالبی؟‏

اساطیر یونان و دیگر کشورها از روزگاری سخن می‌گویند که خدایان یا نیمه‌خدایان با انسانها در رابطه بودند.‏ همچنین بنا به گفتهٔ انسان‌شناسان در سراسر جهان می‌توان افسانه‌هایی یافت که دربارهٔ طوفان و سیلی باستانی که قسمت اعظم انسانها را از میان برد،‏ سخن می‌گویند.‏ شما شاید بحق برای این اساطیر اعتباری قائل نباشید.‏ اما،‏ آیا می‌دانستید که فقط کتاب پیدایش است که حقایق تاریخی پشت‌پرده را که بعدها انعکاس آنها را در چنین اساطیر و افسانه‌هایی می‌بینیم آشکار می‌سازد؟‏ —‏ پیدایش،‏ بابهای ۶،‏ ۷.‏ *

در کتاب پیدایش،‏ سرگذشت مردان و زنانی را می‌خوانیم که افرادی صدیق و دارای عواطف و احساساتی شبیه ما بودند و از وجود آفریدگار آگاهی داشته،‏ ارادهٔ او را در زندگی خود بکار می‌بستند.‏ شناختن مردانی همچون ابراهیم،‏ اسحاق،‏ و یعقوب که در زمرهٔ ‹پدرانی› هستند که موسی بدانها اشاره می‌کند،‏ کاری ارزشمند است.‏ آفریدگار ابراهیم را شناخت و او را ‹دوست خود› خواند.‏ (‏ اشعیا ۴۱:‏۸؛‏ پیدایش ۱۸:‏۱۸،‏ ۱۹‏)‏ چرا؟‏ زیرا یَهُوَه اعمال ابراهیم را مشاهده کرد و به او به عنوان مردی باایمان اطمینان پیدا کرد.‏ (‏ عبرانیان ۱۱:‏⁠۸-‏۱۰،‏ ۱۷-‏۱۹؛‏ یعقوب ۲:‏⁠۲۳‏)‏ تجربهٔ ابراهیم نشانگر آن است که خدا دست‌یافتنی است.‏ قدرت و قابلیتهای خدا حیرت‌انگیز است اما با این حال او فقط یک نیرو یا یک عامل بدون شخصیت نیست.‏ بلکه شخصی است واقعی که انسانهایی همچون ما می‌توانند رابطه‌ای همراه با احترام با او برقرار کنند که البته فایده‌ای دائمی برایشان به ارمغان خواهد آورد.‏

یَهُوَه به ابراهیم وعده داد:‏ «از ذریّت تو،‏ جمیع امتهای زمین برکت خواهند یافت.‏» (‏ پیدایش ۲۲:‏۱۸‏)‏ این پایه یا ادامهٔ وعده‌ای بود که در روزگار آدم در مورد آمدن «ذریّت» عنوان شده بود.‏ (‏ پیدایش ۳:‏⁠۱۵‏)‏ آنچه یَهُوَه به ابراهیم گفت بر این امید تأکید می‌کرد که شخصی یعنی همان ذریّت،‏ زمانی ظهور خواهد کرد و برای همهٔ مردم برکت به همراه خواهد آورد.‏ این،‏ موضوع اصلی سراسر کتاب مقدس را تشکیل می‌دهد و مؤید آن است که این کتاب فقط مجموعهٔ از هم گسیخته‌ای از نوشته‌هایی بقلم انسانها نیست.‏ با دانستن موضوع کتاب مقدس بدین نکته پی خواهید برد که خدا از یک ملت باستانی استفاده کرد با این مقصود که همهٔ ملتها را برکت دهد.‏ —‏ مزمور ۱۴۷:‏۱۹،‏ ۲۰‏.‏

این موضوع که یَهُوَه از رابطهٔ خود با اسرائیل چنین منظوری داشت،‏ نشانگر آن است که «هیچ تبعیضی قائل نمی‌شود.‏» (‏ اعمال ۱۰:‏۳۴‏،‏ انجیل شریف؛‏ غلاطیان ۳:‏⁠۱۴‏)‏ علاوه بر این حتی هنگامی که خدا عمدتاً با نوادگان ابراهیم در رابطه بود،‏ مردم ملتهای دیگر نیز می‌توانستند به آنها بپیوندند و به یَهُوَه خدمت نمایند.‏ (‏ ۱پادشاهان ۸:‏⁠۴۱-‏۴۳‏)‏ و همانطور که بعدها خواهیم دید،‏ بی‌غرضی خدا بقدری است که امروزه همهٔ ما،‏ از هر ملیت و قومی که باشیم،‏ می‌توانیم او را بشناسیم و خرسند سازیم.‏

ما می‌توانیم از تاریخ ملتی که آفریدگار قرنها با آنها در ارتباط بود مطالب بسیاری بیاموزیم.‏ بیایید این تاریخچه را به سه بخش تقسیم کنیم.‏ هنگام مطالعهٔ این سه بخش توجه کنید که یَهُوَه مطابق معنای نامش یعنی «او سبب شدن می‌گردد،‏» رفتار می‌کند و چگونه شخصیت او در خلال روابطش با مردمی حقیقی نمایان می‌شود.‏

بخش اول —‏ ملتی تحت حکمرانی آفریدگار

نوادگان ابراهیم در مصر به بردگی گرفته شدند.‏ سرانجام خدا موسی را برانگیخت تا در سال ۱۵۱۳ ق.‏د.‏م.‏ آنها را هدایت کرده آزاد سازد.‏ هنگامی که اسرائیل به یک ملت تبدیل شد،‏ خدا حکمران آن بود.‏ اما در سال ۱۱۱۷ ق.‏د.‏م.‏،‏ مردم قوم تقاضای یک پادشاه انسانی کردند.‏

چه تغییر و تحولاتی باعث شد که قوم اسرائیل و موسی به کوه سینا بیایند؟‏ کتاب پیدایش از کتاب مقدس این موضوع را برایمان روشن می‌سازد.‏ پیشتر،‏ هنگامی که یعقوب (‏ که اسرائیل نیز نامیده می‌شد)‏ در شمال شرقی مصر بسر می‌برد،‏ در سراسر دنیای آن زمان خشکسالی روی داد.‏ یعقوب که نگران خانواده‌اش بود برای جستجوی غذا به مصر که غلات فراوانی در انبارهای آن یافت می‌شد متوسل شد.‏ او دریافت که شخصی که مسئولیت مواد غذایی را بعهده داشت در واقع پسرش یوسف بود که او را سالها مرده می‌پنداشت.‏ یعقوب به اتفاق خانواده‌اش رهسپار مصر شد و از آنها دعوت شد که در همانجا مسکن گزینند.‏ (‏ پیدایش ۴۵:‏⁠۲۵–‏​۴۶:‏۵؛‏ ۴۷:‏⁠۵-‏۱۲‏)‏ اما پس از مرگ یوسف،‏ فرعون جدید نوادگان یعقوب را به کار اجباری واداشت و «جانهای ایشان را به بندگیِ سخت ب‍ه گل‌کاری و خشت‌سازی» واداشت.‏ (‏ خروج ۱:‏⁠۸-‏۱۴‏)‏ شما می‌توانید این ماجرای پرهیجان و مطالب بسیار دیگری را در دومین کتاب از کتاب مقدس یعنی خروج بخوانید.‏

اسرائیلیان دهها سال مورد جور و ستم قرار گرفتند،‏ و «نالهٔ ایشان ب‍ه سبب بندگی نزد خدا برآمد.‏» این کار آنان،‏ یعنی متوسل شدن به یَهُوَه کار حکمیانه‌ای بود.‏ او به نوادگان ابراهیم علاقه داشت و علاوه بر آن مصمم بود که مطابق مقصود خود همهٔ ملتها را برکت دهد.‏ یَهُوَه ‹نالهٔ [بنی‌اسرائیل] را شنید و .‏ .‏ .‏ دانست؛‏› این موضوع نشان می‌دهد که آفریدگار نسبت به ستم‌دیدگان رحیم است.‏ (‏ خروج ۲:‏⁠۲۳-‏۲۵‏)‏ او موسی را برگزید تا اسرائیلیان را از بردگی آزاد سازد.‏ اما هنگامی که موسی و برادرش هارُون نزد فرعون مصر آمدند تا از او اجازهٔ عزیمت این قوم اسیر را بگیرند،‏ فرعون با گستاخی پاسخ داد:‏ «یَهُوَه کیست که قول او را بشنوم و اسرائیل را رهائی دهم؟‏» —‏ خروج ۵:‏۲‏.‏

آیا می‌توان تصور کرد که آفریدگار عالم در مقابل چنین مانعی سر تعظیم فرود آورد،‏ حتی اگر از جانب رهبر قویترین قدرت نظامی وقت باشد؟‏ خدا فرعون و مصریان را به یک سلسله بلا مبتلا ساخت.‏ سرانجام،‏ فرعون پس از دهمین بلا،‏ اسرائیلیان را رها کرد.‏ (‏ خروج ۱۲:‏۲۹-‏۳۲‏)‏ بدین ترتیب نوادگان ابراهیم یَهُوَه را بصورت شخصی واقعی شناختند —‏ کسی که بموقع رهایی را به ارمغان می‌آورد.‏ یَهُوَه،‏ همانطور که از نامش برمی‌آید به نحو شگرفی بصورت تکمیل‌کنندهٔ مقصودهای خود درمی‌آید.‏ (‏ خروج ۶:‏۳‏)‏ اما فرعون و اسرائیلیان هر دو هنوز باید درسهای دیگری مربوط به این نام می‌آموختند.‏

زیرا فرعون اندکی بعد تغییر عقیده داد.‏ او در حالی که رهبری لشکریانش را بعهده گرفته بود با حرارت هر چه تمامتر به تعقیب اسیران خود رفت و در نزدیکی دریای سرخ به آنها رسید.‏ اسرائیلیان بین دریا و لشکریان مصری به تله افتاده بودند.‏ در اینجا یَهُوَه پادرمیانی نمود و با شکافتن دریای سرخ راهی در آن باز کرد.‏ فرعون باید درمی‌یافت که این نمایش قدرتِ تزلزل‌ناپذیر خداست.‏ اما در عوض در حالی که همچنان رهبری نیروهایش را به دست داشت بدنبال اسرائیلیان رفت و هنگامی که خدا دریا را بحالت عادی خود برگرداند با لشکریانش به قعر آن فرو رفت.‏ شرحی که در کتاب خروج آمده است دقیقاً مشخص نمی‌کند که خدا چگونه این کارهای عظیم را به انجام رسانید.‏ بحق می‌توان آنها را معجزه نامید زیرا طرز عمل و زمان انجام آنها از کنترل انسانها خارج بود.‏ اما تردیدی وجود ندارد که انجام چنین اعمالی برای کسی که عالم و قوانین حاکم بر آن را آفریده است کاملاً امکان‌پذیر است.‏ —‏ خروج ۱۴:‏⁠۱-‏۳۱‏.‏

این رویداد به اسرائیلیان،‏ و همچنین به ما،‏ نشان داد که یَهُوَه،‏ نجات‌دهنده‌ای است که مطابق نام خود عمل می‌کند.‏ با این همه باید از این وقایع مطالب بسیار دیگری نیز در مورد شیوه‌هایی که خدا بکار می‌برد آموخت.‏ مثلاً،‏ او در مورد قومی ستمگر عدالت را به اجرا گذارد،‏ اما به قومی که ذریّت از آن برمی‌خاست فیض نشان داد.‏ جای تردید نیست که مطالبی که در مورد این قوم در کتاب خروج می‌خوانیم تنها تاریخ دوران باستان نیست بلکه با مقصود خدا مبنی بر برکت دادن به همهٔ ملتها مرتبط است.‏

بسوی سرزمین موعود

موسی و مردم قوم پس از ترک مصر،‏ از صحرا گذشته به کوه سینا رسیدند.‏ آنچه در آن مکان روی داد طرز رفتار خدا را نسبت به آن قوم تا قرنها بعد تعیین کرد.‏ او قوانینی در اختیار آنها قرار داد.‏ البته،‏ آفریدگار از زمانهای بسیار دور قوانین حاکم بر ماده را در عالم وضع کرده بود و این قوانین هنوز نیز پا برجا هستند.‏ اما در کوه سینا به کمک موسی قوانینی مختص آن قوم عرضه کرد.‏ در کتاب خروج و سه کتاب بعدی کتاب مقدس یعنی لاویان،‏ اعداد،‏ و تثنیه،‏ می‌توان مطالبی دربارهٔ کارهای خدا و شریعتی که فراهم کرد یافت.‏ محققان معتقدند که کتاب ایوب نیز به قلم موسی است.‏ در فصل ده بعضی از مضامین مهم این کتاب را مورد بررسی قرار خواهیم داد.‏

حتی امروز نیز میلیونها نفر در سراسر جهان با ده فرمان که دستور اصلی اخلاقی این شریعت کامل است،‏ آشنایی دارند و سعی می‌کنند بدان عمل کنند.‏ این قوانین شامل رهنمودهای بسیار دیگری است که به دلیل برتری‌شان مورد تحسین هستند.‏ همانطور که انتظار می‌رود بسیاری از قواعد آن دربارهٔ زندگی اسرائیلیان در آن زمان است،‏ به عنوان مثال قواعد مربوط به نظافت،‏ بهداشت و بیماریها.‏ با اینکه چنین قوانینی در ابتدا برای مردمانی باستانی وضع شده بود،‏ اما منعکس‌کنندهٔ آگاهی علمیی است که متخصصان بشری تنها در طی قرن پیش یا اخیراً بدان دست یافته‌اند.‏ (‏ لاویان ۱۳:‏۴۶،‏ ۵۲؛‏ ۱۵:‏⁠۴-‏۱۳؛‏ اعداد ۱۹:‏۱۱-‏۲۰؛‏ تثنیه ۲۳:‏۱۲،‏ ۱۳‏)‏ بحق می‌توان پرسید،‏ چگونه است که قوانین اسرائیل باستان نشانگر دانش و حکمتی بسیار فراتر از ملل معاصر خود است؟‏ پاسخ منطقی به این پرسش آن است که این قوانین از جانب آفریدگار بوده‌اند.‏

از مزایای دیگر این قوانین آن بود که تبار خانواده‌ها را حفظ می‌کرد و برای اسرائیلیان وظایف مذهبی مقرر می‌کرد که تا ظهور ذریّت بدانها عمل کنند.‏ اسرائیلیان پذیرفتند که مطابق همهٔ درخواستهای خدا عمل کنند و از اینرو موظف بودند که هماهنگ با آن شریعت زندگی کنند.‏ (‏ تثنیه ۲۷:‏۲۶؛‏ ۳۰:‏۱۷-‏۲۰‏)‏ ولی البته نمی‌توانستند شریعت را بطور کامل بجا آورند.‏ همین امر خود نتایج خوبی ببار می‌آورد.‏ یک کارشناس حقوقی بعدها توضیح داد که شریعت «برای تشخیص گناه اضافه شد و قرار بود فقط تا زمان ظهور فرزند ابراهیم که وعده باو داده شده بود دوام داشته باشد.‏» (‏ غلاطیان ۳:‏⁠۱۹،‏ ۲۴‏،‏ ا ش ‏)‏ بدین ترتیب قوانین شریعت آنان را از اقوام دیگر جدا می‌ساخت،‏ و به آنها یادآوری می‌کرد که به ذریّت،‏ یعنی مسیح،‏ نیازمندند و ایشان را برای استقبال از او آماده می‌ساخت.‏

اسرائیلیانی که در کوه سینا،‏ گرد آمدند موافقت کردند که از قوانین شریعت خدا پیروی کنند.‏ بدین شکل آنها زیر پوشش آنچه کتاب مقدس عهد یا قرارداد می‌نامد قرار گرفتند.‏ این عهد بین آن قوم و خدا بسته شده بود.‏ ولی آنها با آنکه هنگام بستن این عهد از خود شور و اشتیاق نشان دادند،‏ بعدها راه لجاجت و یکدنگی را پیش گرفتند.‏ مثلاً،‏ به عنوان تصویری از خدا گوساله‌ای طلایی ساختند.‏ این عمل آنها گناه شمرده می‌شد زیرا بت‌پرستی صریحاً خلاف ده فرمان بود.‏ (‏ خروج ۲۰:‏⁠۴-‏۶‏)‏ علاوه بر آن،‏ آنها از تدارکاتی که برایشان دیده شده بود شکایت داشتند،‏ علیه رهبر منتخب خدا (‏ موسی)‏ دست به قیام زدند،‏ و با زنان بیگانهٔ بت‌پرست رابطهٔ جنسی نامشروع برقرار کردند.‏ اما چرا ما که از روزگار موسی اینقدر دور هستیم باید به این موضوع علاقمند باشیم؟‏

باید دوباره به این موضوع اشاره کنیم که روایات کتاب مقدس فقط شرح یک سلسله وقایع تاریخی نیستند،‏ بلکه این شروح با نقل ناشکری اسرائیلیان و واکنش خدا در مقابل آن،‏ بازگوکنندهٔ توجه و علاقهٔ وی هستند.‏ کتاب مقدس می‌گوید که اسرائیلیان یَهُوَه را «چند مرتبه» امتحان کردند و او را «رنجانیدند» و به او «اهانت نمودند.‏» (‏ مزمور ۷۸:‏۴۰،‏ ۴۱‏)‏ از این همه می‌توان اطمینان حاصل کرد که آفریدگار دارای احساسات است و به اعمال انسانها اهمیت می‌دهد‏.‏

اگر از دید انسانی به موضوع بنگریم،‏ شاید تصور کنیم که خطاکاری اسرائیل باید باعث می‌شد که خدا عهدش را با آنان فسخ کند و ملت دیگری را برای به تحقق رساندن وعده‌اش انتخاب کند.‏ اما او چنین نکرد.‏ بلکه خطاکاران بی‌شرم قوم سرکش خود را جزا داد،‏ اما کل قوم را مورد رحمت خود قرار داد.‏ بدین ترتیب خدا به وعده‌ای که به دوست باایمان خود ابراهیم داده بود،‏ وفادار ماند.‏

چیزی نگذشت که اسرائیلیان به کنعان،‏ که کتاب مقدس آن را سرزمین موعود می‌خواند،‏ نزدیک شدند.‏ ساکنان این سرزمین مردمانی قدرتمند و غرق در اعمال مبتذل و غیراخلاقی بودند.‏ آفریدگار ۴۰۰ سال آنها را به حال خود واگذاشته بود،‏ اما حالا حقاً تصمیم گرفت آن سرزمین را به اسرائیلیان باستان انتقال دهد.‏ (‏ پیدایش ۱۵:‏۱۶‏؛‏ لطفاً به «خدایی غیور —‏ از چه جهت؟‏،‏» صفحهٔ ۱۳۲-‏۱۳۳ نیز مراجعه کنید.‏)‏ موسی به عنوان یک اقدام مقدماتی دوازده جاسوس به آنجا فرستاد.‏ ده تن از آنان نسبت به قدرت نجات‌بخش یَهُوَه از خود سست‌ایمانی نشان دادند.‏ گزارش آنها باعث شد که مردم قوم بر ضد خدا به شکایت بپردازند و برای بازگشت به مصر توطئه‌چینی کنند.‏ در نتیجه،‏ خدا آنها را به چهل سال آوارگی در بیابان محکوم کرد.‏ —‏ اعداد ۱۴:‏⁠۱-‏۴،‏ ۲۶-‏۳۴‏.‏

این حکم چه نتیجه‌ای داشت؟‏ موسی پیش از مرگش به پسران اسرائیل گوشزد کرد که آن سالهایی را که یَهُوَه آنها را حقیر ساخت به یاد آورند.‏ موسی خطاب به آنان گفت:‏ «در دل خود فکر کن که بطوری که پدر،‏ پسر خود را تأدیب می‌نماید یَهُوَه خدایت تو را تأدیب کرده است.‏» (‏ تثنیه ۸:‏⁠۱-‏۵‏)‏ آنها به یَهُوَه بی‌احترامی کرده بودند،‏ با این حال از ایشان نگهداری کرد،‏ و بدین وسیله نشان داد که به او متکی هستند.‏ بعنوان مثال،‏ با مَنّ که ماده‌ای غذایی بود و طعمی شبیه نان عسلی داشت آنها را زنده نگاه داشت.‏ روشن است که از تجربهٔ صحرانشینی باید درسهای زیادی می‌آموختند.‏ این تجربه باید اهمیت فرمانبرداری از خدای رحیم و تکیه کردن به او را ثابت می‌کرد.‏ —‏ خروج ۱۶:‏۱۳-‏۱۶،‏ ۳۱؛‏ ۳۴:‏⁠۶،‏ ۷‏.‏

پس از مرگ موسی،‏ خدا یوشع را مسئول رهبری اسرائیل نمود.‏ این مرد شجاع و وفادار قوم را به کنعان آورد و با شهامت عازم فتح آن سرزمین شد.‏ در اندک زمانی،‏ یوشع ۳۱ پادشاه را به زانو درآورد و قسمت اعظم سرزمین موعود را تسخیر کرد.‏ این تاریخچهٔ مهیج را می‌توانید در کتاب یوشع بیابید.‏

حکمرانی بدون پادشاه انسانی

در تمام مدتی که قومِ اسرائیل در صحرا بسر برد و همینطور در طی سالهای نخستینی که در سرزمین موعود اقامت گزید،‏ موسی و یوشع رهبری را بعهده داشتند.‏ اسرائیلیان نیازی به یک پادشاه انسانی نداشتند،‏ زیرا یَهُوَه فرمانروای آنان بود.‏ او ترتیبی داد تا پیران منتخبی در کنار دروازه‌های شهر به موضوعات قضایی رسیدگی کنند.‏ آنها نظم را برقرار می‌کردند و از لحاظ روحانی مددکار مردم بودند.‏ (‏ تثنیه ۱۶:‏۱۸؛‏ ۲۱:‏۱۸-‏۲۰‏)‏ کتاب روت تصویر کلی جالبی از عملکرد چنین پیرانی هنگام بررسی یک موضوع قضایی که بر مبنای قانونی در تثنیه ۲۵:‏⁠۷-‏۹ بود،‏ ارائه می‌دهد.‏

این قوم در طی سالها،‏ اغلب بدلیل نافرمانی و رو آوردن به خدایان کنعانی موجب ناخرسندی خدا شدند.‏ با این حال،‏ وقتی به تنگنا برمی‌خوردند و از یَهُوَه طلب کمک می‌کردند،‏ آنها را به یاد می‌آورد.‏ خدا برایشان داورانی قرار داده بود تا با نجات بخشیدن اسرائیلیان از چنگ اقوام مهاجم همجوارشان،‏ کار آزادسازی اسرائیل را رهبری کنند.‏ کتاب داوران دلاوریهای دوازده نفر از این داوران شجاع را بطور زنده‌ای بازگو می‌کند.‏ —‏ داوران ۲:‏⁠۱۱-‏۱۹؛‏ نحمیا ۹:‏⁠۲۷‏.‏

در این شرح آمده است:‏ «در آن ایام در اسرائیل پادشاهی نبود و هر کس آنچه در نظرش پسند می‌آمد،‏ می‌کرد.‏» (‏ داوران ۲۱:‏۲۵‏)‏ افراد قوم معیارهایی را که در شریعت آمده بود در اختیار داشتند،‏ از اینرو با کمک و همراهی مردان پیر و دستورالعمل‌های کاهنان،‏ زمینه‌ای برایشان فراهم بود تا بتوانند ‹آنچه در نظرشان پسند می‌آمد بکنند› و در آرامش و امنیت بسر ببرند.‏ علاوه بر این،‏ قوانین شریعت،‏ خیمه یا معبدی متحرک را که در آن قربانی می‌گذراندند نیز در نظر گرفته بود.‏ آنجا مرکز پرستش حقیقی بود و همین امر باعث وحدت قوم در آن روزگار بود.‏

بخش دوم —‏ رفاه تحت حکمرانی پادشاهان

مادامی که سموئیل داوری اسرائیل را بعهده داشت،‏ مردم تقاضای یک پادشاه انسانی کردند.‏ سه پادشاه نخست —‏ شاؤل،‏ داوود،‏ و سلیمان —‏ هر یک به مدت ۴۰ سال،‏ از سال ۱۱۱۷ تا ۹۹۷ ق.‏د.‏م.‏ حکمرانی کردند.‏ اسرائیل به اوج ثروت و جلال رسید،‏ و آفریدگار گامهای مهمی در جهت آماده کردن پادشاهی ذریّ‍ت آینده برداشت.‏

سموئیل،‏ در مقام داور و نبی،‏ به سلامت روحانی اسرائیل بخوبی رسیدگی کرد،‏ اما پسرانش راه دیگری در پیش گرفتند.‏ مردم سرانجام از سموئیل چنین درخواست کردند:‏ «الآن برای ما پادشاهی نصب نما تا مثل سایر امتها بر ما حکومت نماید.‏» یَهُوَه مفهوم و اهمیّت درخواست آنان را برای سموئیل توضیح داده گفت:‏ «هر چه به تو گفتند بشنو،‏ زیرا که تو را ترک نکردند بلکه مرا ترک کردند تا بر ایشان پادشاهی ننمایم.‏» یَهُوَه عواقب وخیم این تغییر و تحول را پیش‌بینی می‌کرد.‏ (‏ ۱سموئیل ۸:‏⁠۱-‏۹‏)‏ با این حال،‏ مطابق درخواستشان مردی ساده و معمولی به نام شاؤل را بر اسرائیل پادشاه قرار داد.‏ شاؤل با اینکه شروع خوبی داشت،‏ اما پس از آنکه بر کرسی پادشاهی نشست،‏ تمایلات خودسرانه‌ای از خود نشان داد و فرمانهای خدا را زیر پا نهاد.‏ نبی خدا اعلام کرد که کرسی پادشاهی به مردی واگذار خواهد شد که مورد رضایت یَهُوَه است.‏ این امر نمایشگر آن است که آفریدگار تا چه اندازه برای اطاعتی که از صمیم قلب انجام می‌شود ارزش قائل است.‏ ‏—‏ ۱سموئیل ۱۵:‏۲۲،‏ ۲۳‏.‏

پادشاه بعدی اسرائیل،‏ داوود،‏ آخرین پسر خانواده‌ای از سبط یهودا بود.‏ خدا در مورد این انتخاب تعجب‌آور به سموئیل گفت:‏ «انسان به ظاهر می‌نگرد و خداوند به دل می‌نگرد.‏» (‏ ۱سموئیل ۱۶:‏۷‏)‏ آیا باعث خوشحالی نیست که آفریدگار به آنچه در درونمان می‌گذرد می‌نگرد نه به ظاهر؟‏ اما شاؤل همچنان به راه خود ادامه داد.‏ از آن زمان که یَهُوَه داوود را به عنوان پادشاه آینده انتخاب کرد،‏ شاؤل تنها فکرش آن بود که داوود را از میان بردارد.‏ یَهُوَه اجازهٔ چنین کاری را نداد و سرانجام شاؤل و پسرانش در طی نبردی با مردمان جنگجویی به نام فِلِسطی‌ها از پای درآمدند.‏

داوود از شهر حَبرُون حکمرانی می‌کرد.‏ اما پس از تسخیر اورشلیم،‏ پایتخت خود را بدان شهر منتقل ساخت.‏ او همچنین مرزهای اسرائیل را تا آنجا که خدا به فرزندان ابراهیم وعده داده بود گسترش داد.‏ شما می‌توانید تاریخچهٔ این دوره (‏ و تاریخچهٔ پادشاهان بعدی)‏ را در شش کتاب تاریخی کتاب مقدس مطالعه کنید.‏ * این کتابها گویای آنند که زندگی داوود خالی از مشکلات نبود.‏ بعنوان مثال،‏ او در حالی که تسلیم تمایلات انسانی شده بود،‏ با بَتْشَبَع زیبا زنا کرد و سپس خطاهای دیگری مرتکب شد تا این گناه را بپوشاند.‏ یَهُوَه،‏ خدای عادل نمی‌توانست خطای داوود را نادیده بگیرد.‏ اما بدلیل توبهٔ صمیمانهٔ داوود یَهُوَه نیازی ندید که مجازاتی را که شریعت تعیین کرده بود با خشکی در مورد او به اجرا گذارد؛‏ با این حال،‏ داوود می‌بایست مشکلات خانوادگی فراوانی را که از گناهانش سرچشمه می‌گرفتند متحمل شود.‏

داوود در طی همهٔ این بحرانها خدا را بهتر به عنوان یک شخص شناخت —‏ شخصی دارای احساسات و عواطف.‏ او نوشت:‏ ‏‹خداوند نزدیک است به آنانی که او را می‌خوانند .‏ .‏ .‏ و تضّرع ایشان را می‌شنود.‏› (‏ مزمور ۱۴۵:‏۱۸-‏۲۰‏)‏ صداقت و ایمان او بخوبی در سرودهای زیبای وی که تقریباً نیمی از کتاب مزامیر را دربر می‌گیرد،‏ مشهود است.‏ میلیونها نفر با کمک این اشعار تسلی و دلگرمی یافته‌اند.‏ نزدیکی و قرابتی را که بین داوود و خدا وجود دارد در مزمور ۱۳۹:‏⁠۱-‏۴ در نظر بگیرید:‏ «ای خداوند مرا آزموده و شناخته‌ای.‏ تو نشستن و برخاستن مرا می‌دانی و فکرهای مرا از دور فهمیده‌ای.‏ .‏ .‏ .‏ زیرا که سخنی بر زبان من نیست،‏ جز اینکه تو ای خداوند آن را تماماً دانسته‌ای.‏»‏

داوود بخصوص از قدرت نجات‌بخش خدا آگاه بود.‏ (‏ مزمور ۲۰:‏۶؛‏ ۲۸:‏۹؛‏ ۳۴:‏⁠۷،‏ ۹؛‏ ۳۷:‏۳۹‏)‏ هر بار که آن را تجربه می‌کرد،‏ اعتماد و توکلش به یَهُوَه بیشتر می‌شد.‏ مزمور ۳۰:‏۵؛‏ ۶۲:‏۸؛‏ ۱۰۳:‏۹ بر این امر شهادت می‌دهند.‏ همینطور مزمور ۵۱ که داوود پس از ملامتی که بدلیل گناهش با بَتْشَبَع شنید،‏ سرود.‏ چقدر دلگرم‌کننده است که بدانیم می‌توانیم براحتی با آفریدگارمان درد دل خود را بگوییم،‏ و از این موضوع مطمئن باشیم که او نه با تکبر بلکه با فروتنی به سخنانمان گوش فرا می‌دهد!‏ ‏(‏ مزمور ۱۸:‏۳۵؛‏ ۶۹:‏۳۳؛‏ ۸۶:‏⁠۱-‏۸‏)‏ تقدیر داوود از خدا فقط از روی تجربه نیست.‏ بلکه در نوشته‌هایش می‌آورد:‏ «در همهٔ اعمال تو تفکّر نموده» و «در کارهای دست تو تأمّل می‌کنم.‏» —‏ مزمور ۶۳:‏۶؛‏ ۱۴۳:‏۵‏.‏

یَهُوَه با داوود عهدی ویژه برای یک پادشاهی جاودانی بست.‏ داوود احتمالاً به طور کامل به اهمیت این عهد پی نبرد،‏ اما از جزئیاتی که بعدها در کتاب مقدس قید شد،‏ می‌توان دید که منظور خدا آن بود که ذریّت موعود از خاندان داوود خواهد آمد.‏ —‏ ۲سموئیل ۷:‏⁠۱۶‏.‏

سلیمان،‏ پادشاه حکیم و معنای زندگی

حکمت سلیمان پسر داوود،‏ زبانزد همگان بود و ما نیز می‌توانیم با مطالعهٔ کتابهای امثال و جامعه که مملو از حکمت عملی هستند،‏ از آن بهره‌مند شویم.‏ * (‏ ۱پادشاهان ۱۰:‏۲۳-‏۲۵‏)‏ کتاب جامعه بخصوص برای کسانی مفید است که در جستجوی معنایی برای زندگی خود هستند،‏ همانطور که سلیمان،‏ پادشاه حکیم در پی آن بود.‏ سلیمان نخستین پادشاه اسرائیل بود که در خانوادهٔ سلطنتی متولد شده بود،‏ از اینرو امکانات بیشماری پیش روی داشت.‏ او پروژه‌های ساختمانی عظیمی را به انجام رسانید،‏ غذاهای بسیار متنوع بر سر سفره داشت و از موسیقی و همنشینی با افراد برجسته برخوردار بود.‏ با وجود این نوشت:‏ ‹به تمامی کارهایی که دستهایم کرده بود و به مشقّتی که در عمل نمودن کشیده بودم نگریستم؛‏ و اینک تمامی آن بطالت بود.‏› (‏ جامعه ۲:‏⁠۳-‏۹،‏ ۱۱‏)‏ نتیجه‌گیری او چه بود؟‏

سلیمان نوشت:‏ «پس ختم تمام امر را بشنویم.‏ از خدا بترس و اوامر او را نگاه دار چونکه تمامی تکلیف انسان این است.‏ زیرا خدا هر عمل را با هر کار مخفی خواه نیکو و خواه بد باشد،‏ به محاکمه خواهد آورد.‏» (‏ جامعه ۱۲:‏۱۳،‏ ۱۴‏)‏ بدین ترتیب،‏ سلیمان پروژهٔ هفت سالهٔ بنای معبدی شکوهمند را که مردم بتوانند در آن خدا را پرستش کنند آغاز کرد.‏ —‏ ۱پادشاهان،‏ باب ۶‏.‏

حکمرانی سلیمان سالها با صلح و آرامش و فراوانی همراه بود.‏ (‏ ۱پادشاهان ۴:‏⁠۲۰-‏۲۵‏)‏ اما،‏ معلوم شد که دل او مانند دل داوود کاملاً بسوی یَهُوَه نبود.‏ سلیمان زنان بیگانهٔ فراوانی را به عقد خود درآورد و اجازه داد که دلش را بسوی خدایانشان متمایل سازند.‏ یَهُوَه سرانجام گفت:‏ «البته سلطنت را از تو پاره کرده،‏ .‏ .‏ .‏ یک سبط را به خاطر بنده‌ام داود و به خاطر اورشلیم که برگزیده‌ام به پسر تو خواهم داد.‏» —‏ ۱پادشاهان ۱۱:‏⁠۴،‏ ۱۱-‏۱۳‏.‏

قسمت سوم —‏ تقسیم پادشاهی

پس از مرگ سلیمان در سال ۹۹۷ ق.‏د.‏م.‏،‏ ده سبط شمالی جدا شدند.‏ اینها پادشاهی اسرائیل را پدید آوردند،‏ که آشوریان در سال ۷۴۰ ق.‏د.‏م.‏ آن را مغلوب ساختند.‏ پادشاهان اورشلیم بر دو سبط حکومت می‌کردند.‏ این پادشاهی یعنی پادشاهی یهودا،‏ تا زمان فتح اورشلیم در سال ۶۰۷ ق.‏د.‏م.‏ و به اسارت رفتن اهالی آن بدست بابلیان برقرار بود.‏ یهودا تا ۷۰ سال متروک ماند.‏

پس از مرگ سلیمان پسرش،‏ رَحُبُعام به قدرت رسید و عرصه را بر مردم تنگ کرد.‏ همین باعث شورش شد،‏ و ده سبط جدا شده پادشاهی اسرائیل را تشکیل دادند.‏ (‏ ۱پادشاهان ۱۲:‏⁠۱-‏۴،‏ ۱۶-‏۲۰‏)‏ پس از گذشت سالها پادشاهی شمالی به خدای حقیقی پشت کرد.‏ مردم اغلب در برابر بتهایی به شکل گوساله‌های طلایی سجده می‌کردند یا به دام اشکال دیگر پرستش کاذب گرفتار می‌شدند.‏ برخی از پادشاهان به قتل می‌رسیدند و خاندان آنان بدست غاصبان قدرت سرنگون می‌شد.‏ یَهُوَه از خود خویشتنداری بسیار نشان داد و بارها برای قوم انبیایی فرستاد تا آنها را از فاجعه‌ای که در صورتِ تداومِ ارتدادشان بدان گرفتار می‌شدند،‏ آگاه سازند.‏ کتابهای هوشع و عاموس توسط انبیایی نوشته شده‌اند که پیامهایشان متوجه پادشاهی شمالی بود.‏ سرانجام،‏ در سال ۷۴۰ ق.‏د.‏م.‏،‏ آشوریان فاجعه‌ای را که انبیای خدا پیشگویی کرده بودند با خود به همراه آوردند.‏

در جنوب،‏ ۱۹پادشاه از خاندان داوود بطور پی‌درپی تا سال ۶۰۷ ق.‏د.‏م.‏ بر یهودا حکومت کردند.‏ پادشاهانی همچون:‏ آسا،‏ یَهُوشافاط‍،‏ حِزْقیا،‏ و یُوشیا همانطوری که نیای آنها داوود حکومت کرد فرمان راندند و رضایت یَهُوَه را جلب کردند.‏ (‏ ۱پادشاهان ۱۵:‏⁠۹-‏۱۱؛‏ ۲پادشاهان ۱۸:‏⁠۱-‏۷؛‏ ۲۲:‏⁠۱،‏ ۲؛‏ ۲تواریخ ۱۷:‏⁠۱-‏۶‏)‏ در طول سلطنت این پادشاهان یَهُوَه قوم را برکت داد.‏ در «دایرة‌المعارف انتقادی و تفسیری کتاب مقدس اینگلیشمَن» (‏ انگل‍.‏)‏ آمده است:‏ «حافظ اصلی یهودا معبدِ منتخبِ خدا،‏ کهانت،‏ قانون مکتوب،‏ و پذیرفتن یک خدای حقیقی،‏ یعنی یَهُوَه،‏ در مقام پادشاه حقیقی تئوکراتیک بود.‏ .‏ .‏ .‏ این پایبندی به قانون .‏ .‏ .‏ یک سلسله پادشاهانی بوجود آورد که بسیاری فرمانروایان نیک و حکیم در میانشان بود .‏ .‏ .‏ از اینرو یهودا از همتای شمالی خود بیشتر دوام آورد.‏» تعداد این پادشاهان نیکو به مراتب کمتر از آنهایی بود که خلاف راه داوود قدم برمی‌داشتند.‏ با همهٔ اینها یَهُوَه طوری عمل کرد که ‹بندهٔ او،‏ داود در اورشلیم،‏ شهری که برای خود برگزیده بود تا اسم خود را در آن بگذارد،‏ نوری در حضور او همیشه داشته باشد.‏› —‏ ۱پادشاهان ۱۱:‏۳۶‏.‏

بسوی نابودی

مَنَسّی از آن دسته پادشاهان یهودا بود که از پرستش حقیقی رو برتافتند.‏ «[او] پسر خود را از آتش گذرانید و فالگیری و افسونگری می‌کرد و با اصحاب اجنّه و جادوگران مراوده می‌نمود.‏ و در نظر خداوند شرارت بسیار ورزیده،‏ خشم او را به هیجان آورد.‏» (‏ ۲پادشاهان ۲۱:‏⁠۶،‏ ۱۶‏)‏ مَنَسّیِ پادشاه،‏ مردم خویش را فریفت تا ‹از امّت‌هایی که خداوند پیش بنی‌اسرائیل هلاک کرده بود،‏ بدتر رفتار نمایند.‏› آفریدگار پس از هشدارهای مکرر به مَنَسّی و قومش اعلام کرد:‏ ‹اورشلیم را پاک خواهم کرد،‏ به طوری که کسی پشقاب را زدوده پاک می‌کند.‏› —‏ ۲تواریخ ۳۳:‏⁠۹،‏ ۱۰؛‏ ۲پادشاهان ۲۱:‏۱۰-‏۱۳‏.‏

یَهُوَه ابتدا اجازه داد که آشوریان مَنَسّی را گرفتار سازند و با غل و زنجیرِ مسی او را به اسارت ببرند.‏ (‏ ۲تواریخ ۳۳:‏۱۱‏)‏ مَنَسّی در تبعید بخود آمد و «به حضور خدای پدران خویش بسیار تواضع نمود.‏» یَهُوَه چه واکنشی نشان داد؟‏ «[خدا] تضرع او را شنید و به مملکتش به اورشلیم باز آورد،‏ آنگاه مَنَسَّی دانست که یَهُوَه خدا است.‏» مَنَسّی پادشاه و نوه‌اش یُوشیای پادشاه،‏ هر دو دست به اصلاحات لازم زدند.‏ با این حال،‏ رو برگرداندن قوم از انحطاط شدید اخلاقی و مذهبی دائمی نبود.‏ —‏ ۲تواریخ ۳۳:‏⁠۱-‏۲۰؛‏ ۳۴:‏۱–‏​۳۵:‏۲۵؛‏ ۲پادشاهان،‏ باب ۲۲‏.‏

نکتهٔ جالب توجه آن است که یَهُوَه انبیای غیوری فرستاد تا نظر او را دربارهٔ تحولات در شرف وقوع اعلام دارند.‏ * ارمیا سخنان یَهُوَه را چنین نقل کرد:‏ «از روزی که پدران شما از زمین مصر بیرون آمدند تا امروز جمیع بندگان خود انبیا را نزد شما فرستادم .‏ .‏ .‏ هر روز صبح زود برخاسته،‏ ایشان را ارسال نمودم.‏» اما قوم به سخنان خدا توجهی نکردند.‏ و حتی از پدران خود بدتر عمل کردند!‏ (‏ ارمیا ۷:‏⁠۲۵،‏ ۲۶‏)‏ خدا بارها به آنها هشدار داد ‹زیرا که بر قوم خود شفقت می‌نمود.‏› با همهٔ اینها باز هم پاسخ مثبت ندادند.‏ از اینرو اجازه داد که بابلیان در سال ۶۰۷ ق.‏د.‏م.‏ اورشلیم را نابود سازند و آن سرزمینِ ویران بمدت ۷۰ سال متروک ماند.‏ —‏ ۲تواریخ ۳۶:‏۱۵،‏ ۱۶؛‏ ارمیا ۲۵:‏⁠۴-‏۱۱‏.‏

این مرور اجمالیِ اعمال خدا به ما کمک می‌کند تا به اهمیتی که یَهُوَه برای قوم خود قائل بود و رفتار منصفانهٔ او در قبال آنان،‏ پی ببریم.‏ خدا با بی‌اعتنایی دست روی دست نمی‌گذاشت و منتظر نمی‌ماند که ببیند قومش چه می‌کند.‏ او بنحو فعالی در صدد کمک به آنها برمی‌آمد.‏ می‌توان دلیل سخنان اشعیا را درک کرد که می‌گوید:‏ «ای خداوند‏،‏ تو پدر ما هستی .‏ .‏ .‏ جمیع ما مصنوع دستهای تو می‌باشیم.‏» ‏(‏ اشعیا ۶۴:‏۸‏)‏ به همین شکل،‏ بسیاری امروزه آفریدگار را «پدر» می‌خوانند زیرا واکنش‌های او مانند یک پدر مهربان و علاقمند است.‏ اما در عین حال می‌گوید که باید مسئول کارهای خود و عواقب آنها باشیم.‏

پس از آنکه قوم ۷۰ سال در بابل به اسارت بسر برد،‏ یَهُوَه خدا نبوت خود را دربارهٔ بازسازی اورشلیم عملی ساخت.‏ مردم قوم آزاد گشته،‏ اجازه یافتند به وطن خود بازگردند تا ‹خانهٔ یَهُوَه را در اورشلیم بنا نمایند.‏› (‏ عزرا ۱:‏⁠۱-‏۴؛‏ اشعیا ۴۴:‏⁠۲۴–‏​۴۵:‏۷‏)‏ چندین کتاب * از کتاب مقدس در مورد این بازسازی،‏ مرمت معبد،‏ یا رویدادهای بعدی سخن می‌گویند.‏ یکی از این کتابها،‏ دانیال است که اهمیت ویژه‌ای دارد زیرا زمان دقیق ظهور ذریّت،‏ یا مسیح را نبوت می‌کند و تغییر و تحولات دوران ما را نیز پیشگویی می‌کند.‏

معبد سرانجام مرمت شد،‏ اما اورشلیم در وضعیت رقت‌باری بسر می‌برد.‏ دیوارها و دروازه‌های شهر ویران شده بودند.‏ از اینرو خدا مردانی همچون نحمیا را برانگیخت تا به یهودیان قوت‌قلب بدهند و آنها را سازماندهی کنند.‏ دعایی که در نحمیا باب ۹ می‌خوانیم بخوبی رابطهٔ یَهُوَه را با اسرائیلیان بطور خلاصه نشان می‌دهد.‏ این دعا گویای آن است که یَهُوَه «خدای غفّار و کریم و رحیم و دیرغضب و کثیراحسان‏» است.‏ همچنین نشان می‌دهد که اعمال یَهُوَه با معیار عدالت کامل وی هماهنگ است.‏ حتی هنگامی که دلیل موجهی برای اِعمال قدرت خود در اجرای داوری در اختیار دارد،‏ باز هم حاضر است عدالت را با محبت تعدیل سازد.‏ این کار را به شیوه‌ای متعادل و عالی انجام می‌دهد که البته نشانگر حکمت وی است.‏ رفتار آفریدگار با قوم اسرائیل ما را بسوی او می‌کشاند و علاقه‌مان را در بجا آوردن ارادهٔ وی افزایش می‌دهد.‏

در پایان این بخش از کتاب مقدس (‏ عهد عتیق)‏،‏ یهودا و معبدش در اورشلیم بازسازی شده‌اند اما تحت تسلط بت‌پرستان قرار دارند.‏ پس عهدی که خدا با داوود دربارهٔ «ذریّت» و ‹ابدی› بودن حکمرانی وی بست،‏ چگونه به تحقق خواهد پیوست؟‏ (‏ مزمور ۸۹:‏⁠۳،‏ ۴؛‏ ۱۳۲:‏۱۱،‏ ۱۲‏)‏ یهودیان هنوز چشم به راه «مسیحِ رئیس» بودند که قوم خدا را رهایی بخشد و پادشاهی تئوکراتیک (‏ یعنی تحت حکومت خدا)‏ را بر روی زمین برقرار سازد.‏ (‏ دانیال ۹:‏⁠۲۴،‏ ۲۵‏)‏ اما آیا مقصود یَهُوَه نیز همان بود؟‏ و اگر مقصودش این نبود پس چگونه مسیحِ موعود رهایی را به ارمغان می‌آورد؟‏ و این موضوع چه تأثیری امروزه بر زندگی ما می‌گذارد؟‏ فصل بعد این مسائل حیاتی را مورد بررسی قرار می‌دهد.‏

‏[پاورقی‌ها]‏

^ بند 7 نامهای کتابهای کتاب مقدس با حروف پررنگ چاپ شده‌اند تا کمکی باشند برای شناسایی محتویات آنها.‏

^ بند 37 این کتابها شامل:‏ ۱سموئیل،‏ ۲سموئیل،‏ ۱پادشاهان،‏ ۲پادشاهان،‏ ۱تواریخ،‏ و ۲تواریخ هستند.‏

^ بند 42 او کتاب غزلهای سلیمان،‏ را نیز به رشتهٔ تحریر درآورده است که مجموعهٔ اشعار عاشقانه‌ای است،‏ گویای وفاداری زنی جوان به یک چوپان معمولی.‏

^ بند 52 چندین کتاب در کتاب مقدس وجود دارند که محتوی چنین پیامهای نبوی هستند.‏ این کتابها شامل:‏ اِشَعْیا،‏ اِرْمیا،‏ مراثی،‏ حِزْقِیال،‏ یوئیل،‏ میکاه،‏ حَبَقّوق،‏ و صَفَنَیا هستند.‏ کتابهای عوبدیا،‏ یونس،‏ و ناحوم در مورد اقوامی است که در همسایگی قوم خدا بسر می‌بردند و بر زندگی این قوم تأثیر داشته‌اند.‏

^ بند 54 این کتابهای تاریخی و نبوی شامل:‏ عزرا،‏ نحمیا،‏ استر،‏ حجی،‏ زکریا،‏ و ملاکی هستند.‏

‏[کادر در صفحهٔ ۱۲۶،‏ ۱۲۷]‏

معجزات —‏ آیا می‌توان به آنها اعتقاد داشت؟‏

«غیرممکن است که از چراغ برق و وسایل بی‌سیم و کشفیات نوین پزشکی و جراحی استفاده کنیم،‏ و در عین حال به عالَم عهد جدید در مورد ارواح و معجزات معتقد باشیم.‏» این سخنان عالم الهیات آلمانی،‏ رودولف بولتمن،‏ منعکس‌کنندهٔ نظر بسیاری از مردم دربارهٔ معجزات است.‏ آیا نظر شما نیز دربارهٔ معجزات نقل شده در کتاب مقدس،‏ همچون از هم جدا شدن دریای سُرخ بدست خدا،‏ همین است؟‏

«فرهنگ فشردهٔ آکسفورد» (‏ انگل‍.‏)‏ «معجزه» را اینطور تعریف می‌کند:‏ «رویداد خارق‌العاده‌ای که به یک عامل فوق‌طبیعی نسبت داده می‌شود.‏» چنین رویداد خارق‌العاده‌ای در نظام طبیعی وقفه ایجاد می‌کند و به همین دلیل بسیاری از اشخاص حاضر نیستند به معجزات معتقد باشند.‏ با این حال،‏ آنچه را که خلاف قانون طبیعی بنظر می‌آید می‌توان به کمک قوانین طبیعی دیگر توضیح داد.‏

برای مثال،‏ نیو سایِنتیست گزارش داد که دو فیزیکدان در دانشگاه توکیو یک لولهٔ آزمایش را که مقداری آب در آن بود بطور افقی در یک میدان مغناطیسی بسیار قوی قرار دادند.‏ آب بسرعت به قسمتهای انتهایی لوله رفت و قسمت وسط لوله خالی ماند.‏ این پدیده که در سال ۱۹۹۴ کشف شد،‏ از آن جهت صورت می‌گیرد که آب کمی دارای خاصیت دیاماگنِتی است،‏ و آهن‌ربا آن را دفع می‌کند.‏ این پدیدهٔ ثابت شده که آب از جایی که میدان مغناطیسی خیلی شدید است به محل ضعیفتر می‌رود،‏ «اثر موسی» نامگذاری شده است.‏ نیو سایِنتیست اظهار می‌کند:‏ «کنار زدن آب کار آسانی است —‏ به شرط آنکه آهن‌ربایی به اندازهٔ مناسب در اختیار داشته باشید.‏ در اینصورت تقریباً همه چیز ممکن است.‏»‏

البته نمی‌توان با اطمینان گفت که آفریدگار از چه روشی برای شکافتن دریای سُرخ برای اسرائیلیان استفاده کرد.‏ اما او به همهٔ جزییات قوانین طبیعت واقف است.‏ آفریدگار می‌تواند به سهولت یکی از جنبه‌های بخصوص یک قانون را به کمک قوانین دیگر که خود پدید آورده است تحت کنترل بگیرد.‏ از نظر انسانها،‏ نتیجهٔ کار به معجزه می‌ماند،‏ بویژه اگر از قوانین استفاده شده آگاهی کامل نداشته باشند.‏

آکیرا یامادا،‏ استاد ممتاز دانشگاه کیوتو در ژاپن،‏ در مورد معجزات کتاب مقدس می‌گوید:‏ «درست است که بگوییم [معجزه] را نمی‌توان در حال حاضر و در حوزهٔ علمی که در آن اشتغال داریم (‏ یا با توجه به وضعیت کنونی علم،‏)‏ درک کرد،‏ اما اگر فقط بر مبنای فیزیک یا زیست‌شناسی نوین نتیجه‌گیری کنیم که اصلاً روی نداده است،‏ اشتباه کرده‌ایم.‏ ده سال دیگر،‏ دانش نوین امروز به گذشته تعلق خواهد داشت.‏ هر چه پیشرفت علم سریعتر باشد امکان آنکه دانشمندان امروز مورد تمسخر نسل آینده قرار بگیرند بیشتر است.‏ سخنان تمسخرآمیزی همچون ‹دانشمندان ده سال پیش بشدت به این یا آن موضوع معتقد بودند.‏› » —‏ «خدایان در عصر علم»،‏ انگلیسی.‏

یَهُوَه که در مقام آفریدگار قادر است همهٔ قوانین طبیعت را با یکدیگر هماهنگ سازد،‏ می‌تواند قدرت خود را برای انجام معجزات بکار گیرد.‏

‏[کادر در صفحهٔ ۱۳۲،‏ ۱۳۳]‏

خدایی غیور —‏ از چه جهت؟‏

«یَهُوَه که نام او غیور است،‏ خدای غیور است.‏» این سخنان در خروج ۳۴:‏۱۴ آمده است،‏ ولی مفهوم آنها چیست؟‏

کلمهٔ عبری که «غیور» ترجمه شده است می‌تواند به معنی «مطالبهٔ تخصیص انحصاری،‏ عدم تحمل هیچگونه رقابت» باشد.‏ جنبهٔ مثبت این خصوصیت به نفع مخلوقات یَهُوَه است،‏ او نسبت به نام و پرستش خود غیور است.‏ (‏ حزقیال ۳۹:‏۲۵‏)‏ غیرت او برای به تحقق رساندن معنای نامش به مفهوم آن است که مقصودش را در مورد انسانها به انجام خواهد رساند.‏

برای مثال،‏ داوری او را در مورد اهالی کنعان در نظر بگیرید.‏ یک محقق این توصیف تکان‌دهنده را ارائه داده می‌گوید:‏ «پرستش بَعل،‏ آشتورت،‏ و خدایان دیگر کنعانی متشکل از میگساری و عیاشی به افراط بود؛‏ معبدهای آنان مرکز فساد بودند.‏ .‏ .‏ .‏ پرستش کنعانیان به معنای افراط در اعمال غیراخلاقی بود .‏ .‏ .‏ و فرزندان نخست خود را برای همین خدایان قربانی می‌کردند.‏» باستانشناسان کوزه‌هایی را محتوی باقیماندهٔ جسد کودکان قربانی‌شده یافته‌اند.‏ با اینکه خدا متوجه خطاهای کنعانیان در روزگار ابراهیم شده بود،‏ اما به مدت ۴۰۰ سال از خود صبر و شکیبایی نشان داد و به آنان وقت کافی برای اصلاح داد.‏ —‏ پیدایش ۱۵:‏۱۶‏.‏

آیا کنعانیان به جدیّت خطاهای خود واقف بودند؟‏ آنها دارای وجدان انسانی بودند،‏ که حقوقدانان آن را مبنای کلی اخلاق و عدالت می‌دانند.‏ (‏ رومیان ۲:‏⁠۱۲-‏۱۵‏)‏ با وجود این،‏ کنعانیان همچنان به عمل نفرت‌انگیز قربانی کردن فرزندانشان و همینطور اعمال وقیح جنسی ادامه دادند.‏

یَهُوَه با عدالت متعادل خود،‏ تشخیص داد که آن سرزمین باید پاک و منزه شود.‏ این عمل او کشتار دسته‌جمعی یک قوم نبود.‏ افرادی در میان کنعانیان همچون راحاب و همچنین گروههایی همچون جَبَعُونیان که داوطلبانه معیارهای اخلاقی خدا را پذیرفتند،‏ نجات یافتند.‏ (‏ یوشع ۶:‏⁠۲۵؛‏ ۹:‏⁠۳-‏۱۵‏)‏ راحاب در خاندان سلطنتیی که به مسیح می‌رسید سهیم شد،‏ و نوادگان جَبَعُونیان به نعمت خدمت در معبد یَهُوَه دست یافتند.‏ —‏ یوشع ۹:‏⁠۲۷؛‏ عزرا ۸:‏⁠۲۰؛‏ متی ۱:‏⁠۱،‏ ۵-‏۱۶‏.‏

در نتیجه،‏ اگر شخص در جستجوی تصویری کامل و روشن از حقیقت امر باشد،‏ بهتر می‌تواند یَهُوَه را بصورت خدایی ستودنی و عادل که مخلوقاتش می‌توانند از غیرت وی بهره برند،‏ ببیند.‏

‏[تصویر در صفحهٔ ۱۲۳]‏

آفریدگار مردمی اسیر را رهایی بخشید و از آنان برای انجام مقصود خود استفاده کرد

‏[تصویر در صفحهٔ ۱۲۹]‏

در کوه سینا قوم باستانی اسرائیل از طریق عهدی با آفریدگار رابطه برقرار ساخت

‏[تصویر در صفحهٔ ۱۳۰]‏

پایبندی به قوانین بی‌نظیر آفریدگار قومش را یاری کرد تا به سرزمین موعود دست یابد

‏[تصویر در صفحهٔ ۱۳۶]‏

امروزه می‌توان از منطقهٔ جنوبی دیوار اورشلیم،‏ جایی را که داوود پایتخت خود قرار داد دیدن کرد